کودکان کار نسبت به سایر کودکان و افراد بزرگسال، در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. به همین دلیل، کودک کار را می توان در ذیل مفهوم کودک آسیب در نظر گرفت.
این کودکِ آسیب تلقی کردن کودک کار، موجب می گردد که به دنبال چالش ها و آسیب هایی باشیم که کودک کار (این نان آور کوچک خانه) همواره با آن ها مواجه خواهد بود.
در یک دسته بندی می توان مهم ترین چالش هایی را که کودکان کار با آن ها مواجه اند را در قالب موارد ذیل بیان کرد:
– چالش های اقتصادی
– چالش های فرهنگی
– چالش های اجتماعی
– چالش های روحی
– چالش های فیزیکی (کالبدی)
– چالش های جسمی
در ادامه، به طور مجزا به هرکدام از این موارد خواهیم پرداخت.
–چالش های اقتصادی: کودک کار در وهله نخست، زاده اقتصادِ ناقص خانواده است. بسیاری از این کودکان، نان آور خانواده های شان می باشند. اصولاً، یکی از متغیرهای تأثیرگذار در کودکِ کار شدن بسیاری از این کودکان، مشکلات اقتصادی ای است که خانواده های شان با آن دست و پنجه نرم می کنند کودکان، مشکلات اقتصادی ای است که خانواده های شان با آن دست و پنجه نرم می کنند.
برای مشاهده مقاله با عنوان کودکان کار : تأثیر شیوع ویروس کرونا بر سلامت جسمی و معیشت اینجا را کلیک کنید!
در صورت عدم مشکلات اقتصادی خانواده، بسیاری از این کودکان، به مانند سایر کودکان دیگر، به راحتی به زیست روزانه خود ادامه داده و از دوران کودکی شان لذت خواهند برد. اما به دلیل ضعف اقتصاد خانوار، این کودک کار است که به ناچار بایستی به کار بپردازد. بسیاری از والدین چنین کودکانی یا توانایی کار ندارند (از کار افتاده، اعتیاد و …) یا پدر یا مادر فوت کرده اند یا اصولاً کودکِ کار، نبود هر دو را احساس می کند. به عبارت دیگر،
الف- در مواردی، نه پدر و نه مادر به دلیل ناتوانی جسمی یا روحی نمی توانند کار کنند.
ب- اعتیاد پدر یا مادر، مانع اشتغال به کار سرپرست کودک می شود.
ج- کودکانی هستند که در عین سلامت جسمی سرپرست شان به دلیل درآمد ناچیز خانواده به اشتغال مشغول اند.
در چنین شرایطی است که کودک خانواده بالاجبار و برای تهیه مایحتاج روزانه خانواده به کارهای سخت و طاقت فرسا تن می دهد.
-چالش های فرهنگی: دسته دوم چالش هایی که کودک کار با آن مواجه است، شامل چالش های فرهنگی است. از مهم ترین چالش فرهنگی این کودکان می توان به ضعف نهاد خانواده اشاره کرد.
از آن جا که اولین نقش خانواده آموختن هنجارهای قابل قبول در اجتماع می باشد، خانواده دروازه ورودی کودک به اجتماعِ کلان به حساب می آید. به عبارت دیگر، خانواده کلید ورود به جامعه است. اما این کودکان، به دلیل ضعف نهاد خانواده، هنجارهای مناسب اجتماع خویش را نمی آموزند. از سویی دیگر، بسیاری از اندیشه های غلط فرهنگی به دلیل عدم ارتباط این خانواده ها و کودکان شان با اجتماع هنجارمند، تولید و بازتولید می شود و در موارد متعددی به نسل بعد نیز منتقل می شود.
به عنوان مثال:
الف- خیلی از خانواده ها هستند که درس خواندن را مناسب آینده کودکان نمی دانند
ب- برای بسیاری از والدین این امر پذیرفتنی است که با وجود وضعیت سالم شان، کودک بایستی به کار بپردازد
ج- کار کودک برای برخی از والدین موضوعی عادی و بهنجار است
از این رو می توان بیان داشت که، فقر فرهنگی خانواده های این کودکان، اگر وزنی بیش تر از وزن متغیر فقر اقتصادی نداشته باشد، کم تر از آن نیست.
–چالش های اجتماعی: از مهم ترین چالش های اجتماعی که این کودکان با آن ها مواجه اند را می توان شامل وضعیت آموزشی و تحصیل، اعتیاد، تجاوز و … دانست. تعداد بیشماری از کودکان کار به دلیل فقر فرهنگی و فقر اقتصادی خانواده شان قادر به تحصیل نیستند.
به عبارت دیگر، فقر اقتصادی و فقر فرهنگی، کودکان کار را با چالش های اجتماعی متعددی مواجه خواهد کرد.فقر فرهنگی آن جا مؤثر است که، هستند خانواده هایی که اصولاً جایگاهی برای کسب دانش متصور نبوده و آن را مفید نمی دانند. فقر اقتصادی نیز، که علت اثرگذاری آن واضح و مبرهن است. پرداختن به کار و تلاش برای فراهم کردن مایحتاج اولیه زندگی، مستوجب آن می گردد که فکر کردن به تحصیل برای کودک کار، جزو آخرین دغدغه های ذهنی او به حساب آید. به واقع امر، زحمت روزانه اجازه پرداختن به کسب تحصیل را به بسیاری از این کودکان نمی دهد. اعتیاد نیز از جمله چالش های مهم دیگر است. این کودکان معمولاً در خیابان و محل زندگی شان با افراد متعددی در تماس اند و این تماس مکرر با افراد ناهنجار اجتماعی، احتمال گرفتار شدنشان به اعتیاد را فراهم می کند.
از آن جا که محل زندگی این کودکان در موقعیت مکانی مناسب قرار ندارد، و این مکان ها خود از جمله مناطق آسیب پپذیر به حساب می آیند، اعتیاد (و انواع بزه اجتماعی) همواره در کمین این کودکان می باشد.
تجاوز، چالش دیگری است که کودک کار با آن مواجه است. به دلیل بالا بودن سطح ارتباطات روزانه کودکان کار در خیابان و کارگاه ها و … ممکن است این کودکان در معرض سوء استفاده های متعدد قرار گیرند.
از چالش های مهم دیگر اجتماعی، به وضعیت هویتی این کودکان بر می گردد. بخش قابل توجهی از این کودکان، یا از اتباع اند یا تنها مادرشان ایرانی است. این وضعیت موجب گردیده است که در موارد متعددی در اجتماع با مشکلات عدیده ای روبه رو شوند (مانند پذیرش در مدارس، رد مرز شدن در صورت دستگیری توسط سازمان های مربوطه و …).
-چالش های روحی و روانی: کودکان کار متعددی به علت شرایط نامناسب خانواده، وضعیت مکانی (محله)، وضعیت محل کار و … با آسیب های بی شماری روبه رو می گردند. محیط خانواده در این خانواده های آسیب، بیش از آن که مکان مناسبی برای التیام روحی این کودکان باشد، برعکس، مکانی است که در آن احساس آرامش نمی کنند. خشونت خانوادگی، خشونت جنسی چه در خانه و چه در خیابان یا محل کار، وضعیت اقتصادی خانواده و … لطمات جبران ناپذیری بر روح و روان کودک می گذارد. بسیاری از این کودکان با مشکل اعتماد به نفس، عدم اطمینان به دیگری، جامعه گریزی و … مواجه اند.
-چالش های فیزیکی(کالبدی): چالش های فیزیکی یا کالبدی را می توان در قالب مکان زیست این کودکان خلاصه کرد. بسیاری از این کودکان، در محلاتی فقیر و آسیب پذیر زندگی می کنند. محلاتی که ابتدایی ترین شرایط زیست مناسب، در آن ها فراهم نیست. این کودکان همراه با خانواده های شان، در آلونک هایی (اتاق) زندگی می کنند که بعضاً یک خانه متشکل از چندین اتاق بوده، خانه هایی که معمولاً حمام ندارند، فاقد سرویس بهداشتی مناسب اند و حتی بین تمامی ساکنین مشترک می باشد.
به عبارت دیگر، از معضلات این کودکان، گستردگی خانوار و حتی زندگی همزمان چندین نفر در یک اتاق است. کوچه های محل زیست این کودکان، معمولاً تنگ و باریک است. به نحوی که عبور و مرور از آن به سختی صورت می گیرد. کوچه های که به دلیل ویژگی دالان مانندشان، زمینه ساز بسیاری از بزه های اجتماعی به حساب می آیند. پارک های محلِ زندگی شان نیز پر از افراد معتاد و بی خانمانی است که فضای پارک را از کارکرد اصلی آن دور کرده است.
-چالش های جسمی: چالش های جسمی نیز، از جمله چالش های اثرگذار بر کودک کار به حساب می آید. کودکان کار، به دلیل کار در سنین کودکی، چه در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، با آسیب های متعدد جسمی روبه رو خواهند شد. کودکان کار به دلیل اشتغال به کارهای بیشماری مانند کار در کوره پزخانه ها، کار بر سر چهارراه ها، کارهای سنگین در کارگاه ها، حمل بار و … در معرض انواع آسیب های جسمانی قرار دارند.
کار در سنین کودکی نیز بر سلامت جسمی این افراد در سال های آتی اثر خواهد گذاشت.
به نحوی که بسیاری از این کودکان در سنین میان سالی، انواع بیماری های جسمی مانند درد مفاصل، مشکلات مربوط به ستون فقرات و… را تجربه خواهند کرد. از سویی دیگر، این کودکان به دلیل مشکلات اقتصادی به مشکل سوء تغذیه و عوارض ناشی از آن مانند کم خونی، تورم غده تیروئید، بیماری های کبدی و… دچار خواهند شد.
در مجموع می توان این چالش ها را به عنوان چرخ دنده های آسیب بیان کرد. چرخ دنده هایی که کودک کار امروزِ ما گرفتار آن گردیده است و رهایی از آن بسیار سخت اما غیر ممکن نخواهد بود. نقش سازمان های مردم نهاد و نهادهای دولتی میتواند بسیار مؤثر و راهگشا باشد، البته به شرط آن که یک نوع همگرایی و اتفاق نظر همراه با وحدت رویه در پیش گرفته شود.